یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُوا کُتِبَ عَلَیکُمُ الصِّیامُ کَمَا کُتِبَ عَلَى الَّذِینَ مِنْ قَبْلِکُمْ لَعَلَّکُمْ تَتَّقُونَ (١٨٣) أَیامًا مَعْدُودَاتٍ فَمَنْ کَانَ مِنْکُمْ مَرِیضًا أَوْ عَلَى سَفَرٍ فَعِدَّةٌ مِنْ أَیامٍ أُخَرَ وَعَلَى الَّذِینَ یطِیقُونَهُ فِدْیةٌ طَعَامُ مِسْکِینٍ فَمَنْ تَطَوَّعَ خَیرًا فَهُوَ خَیرٌ لَهُ وَأَنْ تَصُومُوا خَیرٌ لَکُمْ إِنْ کُنْتُمْ تَعْلَمُونَ (١٨٤) شَهْرُ رَمَضَانَ الَّذِی أُنْزِلَ فِیهِ الْقُرْآنُ هُدًى لِلنَّاسِ وَبَینَاتٍ مِنَ الْهُدَى وَالْفُرْقَانِ فَمَنْ شَهِدَ مِنْکُمُ الشَّهْرَ فَلْیصُمْهُ وَمَنْ کَانَ مَرِیضًا أَوْ عَلَى سَفَرٍ فَعِدَّةٌ مِنْ أَیامٍ أُخَرَ یرِیدُ اللَّهُ بِکُمُ الْیسْرَ وَلا یرِیدُ بِکُمُ الْعُسْرَ وَلِتُکْمِلُوا الْعِدَّةَ وَلِتُکَبِّرُوا اللَّهَ عَلَى مَا هَدَاکُمْ وَلَعَلَّکُمْ تَشْکُرُونَ (١٨٥) وَإِذَا سَأَلَکَ عِبَادِی عَنِّی فَإِنِّی قَرِیبٌ أُجِیبُ دَعْوَةَ الدَّاعِ إِذَا دَعَانِ فَلْیسْتَجِیبُوا لِی وَلْیؤْمِنُوا بِی لَعَلَّهُمْ یرْشُدُونَ (١٨٦) أُحِلَّ لَکُمْ لَیلَةَ الصِّیامِ الرَّفَثُ إِلَى نِسَائِکُمْ هُنَّ لِبَاسٌ لَکُمْ وَأَنْتُمْ لِبَاسٌ لَهُنَّ عَلِمَ اللَّهُ أَنَّکُمْ کُنْتُمْ تَخْتَانُونَ أَنْفُسَکُمْ فَتَابَ عَلَیکُمْ وَعَفَا عَنْکُمْ فَالآنَ بَاشِرُوهُنَّ وَابْتَغُوا مَا کَتَبَ اللَّهُ لَکُمْ وَکُلُوا وَاشْرَبُوا حَتَّى یتَبَینَ لَکُمُ الْخَیطُ الأبْیضُ مِنَ الْخَیطِ الأسْوَدِ مِنَ الْفَجْرِ ثُمَّ أَتِمُّوا الصِّیامَ إِلَى اللَّیلِ وَلا تُبَاشِرُوهُنَّ وَأَنْتُمْ عَاکِفُونَ فِی الْمَسَاجِدِ تِلْکَ حُدُودُ اللَّهِ فَلا تَقْرَبُوهَا کَذَلِکَ یبَینُ اللَّهُ آیاتِهِ لِلنَّاسِ لَعَلَّهُمْ یتَّقُونَ (١٨٧) وَلا تَأْکُلُوا أَمْوَالَکُمْ بَینَکُمْ بِالْبَاطِلِ وَتُدْلُوا بِهَا إِلَى الْحُکَّامِ لِتَأْکُلُوا فَرِیقًا مِنْ أَمْوَالِ النَّاسِ بِالإثْمِ وَأَنْتُمْ تَعْلَمُونَ) (١٨٨) (سوره‌ی بقره آیات183-188)
طبیعی بود که روزه بر ملّتی فرض شود که جهاد در راه خدا بر او فرض می‌شود تا برنامه‌ی خود را در زمین پیاده و تثبیت ‌کند و بدین وسیله سرپرستی مردم را به دست گیرد، و گواه بر مردم باشد.
چه روزه جولانگاه نمایش اراده‌ی مصمّم و استوار است‌، و فرصتی است‌ که در آن انسان با پروردگار خود پیوند فرمانبرداری و پرستش می‏‎یابد. همچنین روزه جو‌لانگاهی است‌ که در آن انسان بر همه‌ی نیازهای تن چیره می‌شود و برتری می‌گیرد، و فشار و سنگینی خواستهای مادی جسم را تحمّل می‌کند و ناراحتیهای حاصله را به جان پذیرا می‌گردد و همه‌ی اینها بدان خاطر است که‌ می‌خواهد خود را فدای چیزی‌ کند که در پیش خدا می‌جوید و آن رضایت و نعمتی است که‌ بدو وعده فرموده است‌.

همه‌ی اینها عناصری هستند که برای آمادگی نفوس جهت تحمّل سختی‌ها و رنجهای راهی‌ که پوشیده از انواع خارها است و گردنه‌ها در پیش دارد، و در دو طرف آن جاذبه‌ها و شهوات پخش و پراکنده است‌، و پیوسته هزاران چیز گو‌ل‌زن و فریبا رهگذران را بانگ می‌زند و به خود می‌خواند، لازم و ضروری است‌.

گذشته از همه‌ی اینها، در طول زمان نیز آثار سودمندی که روزه در عمل اعضاء بدن و تنظیم اندامها دارد کشف و جلوه‌گر می‌شود. هرچند که من نمی‌خواهم واجبات و رهنمودهای الهی در عبادات را - به گونه‌ی ویژه‌ای - مربوط به چیزی سازم که‌ با چشم دیده می‌شود و فوائد آن مشاهده و احساس می‏‎گردد، چه فلسفه‌ی اصلی واجبات و عبادات، آماده ساختن این موجود بشری است برای انجام وظیفه و اجراء نقشی‌ که در روی زمین بر عهده‌ی او است‌، و مهیّا و مجهّز نمودن انسان برای رسیدن به ‌کمالی است‌ که در دنیای دیگر برای او تهیّه دیده شده است‌... با وجود این من دوست نمی‌دارم که آنچه را مشاهده و تجربه‌، پرده از آن برمی‏دارد و یا فوائدی را که واجبات و رهنمودها در بردارد و علم و دانش آنها را کشف و پدیدار می‌نماید نفی و انکار کنم‌. چون آنچه از دیدنیها و دانستنیها برمی‌آید این است‌ که خداوند در هر آنچه بر انسان فرض ‌کرده و او را به انجام آن خوانده است مراعات حال او را در نظر داشته است و به خاطر لطف تدبیری است‌ که در سراسر پیکره سرشت او تعبیه فرموده است‌. لیکن فلسفه‌ی تکلیف الهی را نیز تنها به چیزی محدود و محصور نمی‌دانم که‌ علم به‌ کشف آن نائل می‌شود و پرده از راز آن به ‌کنار می‌کشد. زیرا جولانگاه علم و د‌انش محدود است و نمی‌تواند همه‌ی ‌گوشه و کنار و راز و رمزی را که خدا این موجود بشری را با آن تمرین می‌دهد و آماده‌ی کارزار زندگانیش می‌سازد دریابد و به همه‌ی زوایای درون او سرک ‌کشد، و یا اینکه با فلسفه‌ی الهی سرشته در این جهان و قوانین جاری در پیکره‌ی ‌کائنات آشنا شود و به کنه و ماهیت آن پی ببرد:

(یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُوا کُتِبَ عَلَیکُمُ الصِّیامُ کَمَا کُتِبَ عَلَى الَّذِینَ مِنْ قَبْلِکُمْ لَعَلَّکُمْ تَتَّقُونَ (١٨٣)

أَیامًا مَعْدُودَاتٍ فَمَنْ کَانَ مِنْکُمْ مَرِیضًا أَوْ عَلَى سَفَرٍ فَعِدَّةٌ مِنْ أَیامٍ أُخَرَ وَعَلَى الَّذِینَ یطِیقُونَهُ فِدْیةٌ طَعَامُ مِسْکِینٍ فَمَنْ تَطَوَّعَ خَیرًا فَهُوَ خَیرٌ لَهُ وَأَنْ تَصُومُوا خَیرٌ لَکُمْ إِنْ کُنْتُمْ تَعْلَمُونَ (١٨٤)

شَهْرُ رَمَضَانَ الَّذِی أُنْزِلَ فِیهِ الْقُرْآنُ هُدًى لِلنَّاسِ وَبَینَاتٍ مِنَ الْهُدَى وَالْفُرْقَانِ فَمَنْ شَهِدَ مِنْکُمُ الشَّهْرَ فَلْیصُمْهُ وَمَنْ کَانَ مَرِیضًا أَوْ عَلَى سَفَرٍ فَعِدَّةٌ مِنْ أَیامٍ أُخَرَ یرِیدُ اللَّهُ بِکُمُ الْیسْرَ وَلا یرِیدُ بِکُمُ الْعُسْرَ وَلِتُکْمِلُوا الْعِدَّةَ وَلِتُکَبِّرُوا اللَّهَ عَلَى مَا هَدَاکُمْ وَلَعَلَّکُمْ تَشْکُرُونَ) (١٨٥)

ای کسانی که ایمان آورده‌اید، بر شما روزه واجب است همانگونه که بر کسانی که پیش از شما بوده‌اند واجب بوده است‌، تا باشد که پرهیزگار شوید. (‌روزه در چند روز معیّن و اندکی است‌، و کسانی که از شما بیمار یا مسافر باشند اگر افطار کردند و روزه نگرفتند به اند‌ازه‌ی آن روزها) چند روز دیگری را روزه می‌دارند، و بر کسانی که توانائی انجام آن را ندارند (‌همچون پیران ضعیف و بیماران همیشگی و کارگرانی که سالیانه پیوسته به کارهای سختی مانند استخراج زغال سنگ اشتغال دارند و زندانیان محکوم به اعمال شاقه‌ای که پیوسته به کار سنگین و طاقت‌فرسا وادار می‌گردند) لازم است کفّاره بدهند، و آن خوراک مسکینی است (‌از خوراک متوسطی که به خانواده‌ی خود می‌خورانید و باید در برابر هر روزی یک خوراک میانه‌ای که بتواند به طور معتدل مسکین را سیر کند بپردازید) و هر که کار خیر را پذیرا شود (‌و بر مقدار فدیه بیفزاید، و یا علاوه از روزه‌ی فرض‌، روزه‌ی سنّت نیز بگیرد) برای او بهتر است و روزه داشتن برای شما خوب است اگر (‌حقائق و نکات عبادات را) بدانید (‌و آن چند روز معیّن و اندک‌) ماه رمضان است که قرآن در آن فرو فرستاده شده است (‌و آغاز به نزول نموده است و در مدت ٢٣سال تدریجاً به دست مردم رسیده است‌) تا مردم را راهنمائی کند و نشانه‌ها و آیات روشنی از ارشاد (‌به حق و حقیقت‌) باشد و (‌میان حق و باطل در همه‌ی ادوار) جدائی افکند. پس هر که از شما (‌فرا رسیدن‌) این ماه را دریابد، (‌چه خودش هلال را رؤیت کند و چه با دیدن دیگران فرا رسیدن رمضان ثابت شود) باید که آن را روزه بدارد. و اگر کسی بیمار یا در سفر باشد (‌می‌تواند از رخصت استفاده کند و روزه ندارد و) چندی از روزهای دیگر را (‌به اندازه‌ی آن روزها روزه بدارد)‌. خداوند آسایش شما را می‌خواهد و خواهان زحمت شما نیست‌، و (‌خداوند ماه رمضان و رخصت آن را برای شما روشن داشته است‌) تا تعداد (‌روزهای رمضان‌) را به اتمام برسانید و خدا را بر اینکه شما را (‌به احکام دین که سعادتتان در آن است‌) هدایت کرده است بزرگ دارید و تا اینکه (‌از همه‌ی نعمتهای او) سپاسگزاری کنید.

خداوند سبحان می‌داند که تکالیف کاری است‌ که نفس بشری در آن‌ نیازمند یاری و تشویق و ترغیب است تا به انجام آن برخیزد و بدان پاسخ‌ گوید، این نیاز نفسانی حتی در تکلیفی که‌ حکمت و سود فراوانی هم در بر داشته باشد، به جای خود باقی است‌. چنین نیازی تا آن زمان برقرار خواهد بود که نفس به تکلیف قانع و راضی خواهد شد.

از اینجا است‌ که تکلیف با چنین نداء دوست داشتنی خطاب به مؤمنان آغاز می‌شود که در آن حقیقت اصیل آنان گوشزد می‌گردد. سپس بعد از نداء دادن آنان بدان شیوه‌، برایشان بیان می‌دارد که روزه فریضه‌ی قدیمی‌، و در هر دینی بر باورمندان به خدا واجب بوده است‌، و نخستین هدف روزه آماده ساختن دلهای مؤمنان برای پذیرش تقوی و شفّافیّت و حساسیّت و ترس از خدا است‌:

(یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُوا کُتِبَ عَلَیکُمُ الصِّیامُ کَمَا کُتِبَ عَلَى الَّذِینَ مِنْ قَبْلِکُمْ لَعَلَّکُمْ تَتَّقُونَ) (١٨٣)

ای کسانی که ایمان آورده‌اید بر شما روزه واجب است همانگونه که بر کسانی که پیش از شما بوده‌اند واجب بوده است تا باشد که پرهیزگار شوید.

بدین منوال هدف بزرگ روزه‌ که تقوی است نمایان می‌شود. چه تقوی است که‌ در دلها بیدار می‌گردد و این فریضه را محض اطاعت از خدا و فداکاری برای ‌کسب رضایت ‌الله‌، انجام می‌دهد. تقوی است که چنین دلهائی را از تباه ‌کردن روزه به وسیله‌ی انجام ‌گناه نگاه می‌دارد، هرچند چنین‌ گناهی آن چیزی باشد که تنها بر دل می‌گذرد. مخاطبان این قرآن‌، مقام تقوی را در پیشگاه خدا و ارزش آن را در ترازوی او می‌دانند. از اینجا است که روند گفتار در برابر دیدگانشان هدف تابان و رخشانی را بالا می‌برد تا از راه رو‌زه بدان رو کنند:

(لَعَلَّکُمْ تَتَّقُونَ)

تا باشد که پرهیزگار شوید.

سپس بار دوم ‌برمی‌‌گردد و به بیان روزه می‌پردازد و می‌گوید که روزه چند روز معیّن و اندک است‌، و فریضه‌ی همیشگی و در طول عمر نیست و تکلیف دائمی و در همه‌ی ایّام روزگار نمی‏باشد. با وجود این‌، خداوند بیماران را تا بهبودی خود را باز می‏یابند، و مسافران را تا سفر خود را به پایان می‏‎برند، از ادای روزه معاف فرموده است تا تخفیفی برای آنان بوده و رفاهی به حال ایشان باشد:

(أَیامًا مَعْدُودَاتٍ فَمَنْ کَانَ مِنْکُمْ مَرِیضًا أَوْ عَلَى سَفَرٍ فَعِدَّةٌ مِنْ أَیامٍ أُخَرَ )

(‌روزه در) چند روز معیّن و اندکی است‌، و کسانی که از شما بیمار یا مسافر باشند (‌اگر افطار کردند و روزه نگرفتند به اندازه‌ی آن روزها) چند روز دیگری را روزه می‌دارند.

ظاهر نص درباره‌ی بیماری و سفر به طور مطلق و بدون هر نوع قید و بندی است‌. پس هر نوع بیماری و هر جور سفری‌ که باشد، افطار درست خواهد بود، به شرط اینکه بیمار وقتی که‌ بهبودی می‏‎یابد و مسافر وقتی‌ که سفر را به پایان می‌بر‌د، روزه را قضا کنند. این سخن در فهم این نصّ قرآنی مطلق‌، از اولویّت برخوردار است و به مفهوم اسلامی که‌ رفع حرج و مشکل‌گشائی‌، و منع ضرر و زیان‌زدائی است‌، نزدیکتر است‌. چه شدّت بیماری و مشقّت سفر نیست‌ که حکم بدانها تعلّق می‌گیرد، بلکه به طور مطلق خود بیماری و سفر است که به خاطر رفاه و آسان‌گیری بر مرد‌م نه دشوا‌ری و سختگیری بر آنان‌، حکم بدانها تعلّق می‌یابد. اما همه‌ی جوانب فلسفه‌ی خدا را در تعلیق به مطلق بیماری و مطلق سفر نمی‌دانیم‌. چه بسا اعتبارات و نکات دیگری در امر بیماری و سفر باشد که خداوند بدانها آشنا است ولی بشر بدانها پی نبرد‌ه باشد. امکان دارد مشقّات و رنجهای دیگری در میان باشد و در آن بیماری یا سفر پیدا نباشد، یا وسایل و مقیاس بشری موفّق به ظهور آن نشود... اصلاً وقتی که‌ خدا خودش علّتها و فلسفه‌ها را آشکار نفرموده است‌، به تأویل دست نمی‌یازیم‌، بلکه از نصوص اطاعت می‌کنیم‌ گرچه فلسفه‌ی آنها بر ما پنهان باشد. هرچند که بدون شک در فراسوی آنها فلسفه‌ای است‌، ولی ضروری نیست‌ که ما آن را بفهمیم.

چیزی که‌ می‌ماند اینکه نکند چنین سخنی مبنی بر آسانی و آسایش‌، ‌کسانی را که رخصت نگرفتن روزه را دارند بر آن دارد که از این زخصت به شدّت استفاده کنند و درباره‌ی عبادات واجب با بودن‌ کوچکترین سبب، سهل‌انگاری شود. چنین ترس و خوفی فقهاء را بر آن داشته است تا سختگیری‌ کنند و شروطی در نظر گیرند. لیکن این‌کار - به عقیده‌ی من- قید و بند گذاشتن را بر آنچه نصّ قرآنی را به طور مطلق‌ و بدون قید و بند بیان داشته است‌، توجیه و پسندیده نمی‌سازد. چه دین مردمان را به وسیله‌ی زنجیرها به سوی عبادات نمی‌راند، بلکه به وسیله‌ی تقوی بدان سو می‌کشاند، مخصوصاً در روزه که هدف نهایی این عبادت، تقوی است‌.

کسی که در زیر پرده‌ی رخصت‌، از اداء فریضه سر باز می‌زند، اصلاً از اول در او خیری نبوده است و باید از او چشم‌پوشی ‌کرد، زیرا هدف نخستین از ادای فریضه به جای نیامده است، این دین هم دین خدا است نه دین مردم‌. خدا از همه ‌کس نسبت به تکامل این دین‌، آگاه‌تر است‌، و او به مواضع و موارد رخصت و یا سختگیری آشناتر از هرکسی است‌. چه بسا در فراسوی رخصت موضع و موردی‌، مصلحتی باشد که بدون آن رخصت تحقّق نپذیرد، بلکه باید کار بدان منوال انجام شود. از اینجا است‌ که رسول خدا صلّی الله علیه وآله وسلّم دستور داده است‌ که مسلمانان از رخصتهای خدا که بدیشان ارزانی داشته است استفاده‌ کنند. اگر وقتی مردمان نسلی از نسلها راه فساد پیش گیرند، راه اصلاح ایشان این نیست که در احکام بر آنان سختگیری‌ گردد، بلکه اصلاح آنان از راه اصلاح تربیت ایشان و درمان دل آنان و زنده داشتن حسّ تقوی و پرهیزگاری در ارواحشان امکان‌پذیر است‌. اگر هم سختگیری در احکام معاملات به هنگام تباهی مردم‌، صحیح و درست است و از آن به عنوان رادع و مانع تباهی و سدّ ذرائع‌[1] و دفع مفاسد استفاده می‌شود، لیکن ‌کار و بار آداب و مراسم عبادات غیر از آن است‌، زیرا پرستش حسابی است میان بنده و خدا، و مصالح دیگر بندگان مستقیماً بدان ارتباط ندارد، به همان شکل که احکام معاملات که ظاهر کار در آن مورد توجّه است ارتباط دارد.
این نیز روشن است که ظاهر کار در امر عبادات بی‏فایده است اگر مبنی بر تقوای دل نباشد و برون یا درون همآوا نشود. وقتی هم تقوی حاصل شد، فرد مورد نظر از انجام وظیفه سرباز نمی‌زند، و رخصت را به ‌کار نمی‌گیرد جز در جائی که‌ دل او بدان راضی شود وآن را بهترین چیز و خوبترین راه بداند و احساس‌ کند که طاعت و عبادت خدا در این است‌ که اگر فرصتی در این باره بدو دست داد دم را غنیمت شمرد و کام دل از آن گیرد. اما سختگیری بسیار در همه‌ی احکام عبادات، یا میل به تنگ‌کردن دائره‌ی آزادی رخصتهائی که‌ نصوص آنها را آزاد گذارده و به طور اطلاق ذکر کرده است‌، تنها برای ‌کسانی تولید مضیقه و ناراحتی می‌کند که از گناه سخت گریزان و بیزارند. در صورتی که‌ چندان سودی در راهنمائی و راست ‌گرداندن ‌کجروان دغلکار ندارد... به هر حال بهتر آن است که‌‌ کارها را به همان شکلی‌ که خدا برای این دین خواسته است دریافت داریم و بدان بپردازیم‌.
چه او بسی آشناتر از ما به فراسوی رخصتها و خواستهایش بوده و بسی بهتر از ما آگاه به مصالح نزدیک یا دور آنها است‌... این چکیده‌ی ‌گفتاری است‌ که در این فرصت می‌توان‌گفت‌.

آنچه مانده است این است‌ که در اینجا برخی از احادیث نبوی را بیان داریم که‌ درباره‌ی حالات متعدّد سفر روایت شده‌اند. در بعضی از آنها رهنمود به افطار است و در بعضی از روزه نهی شده است‌... این احادیث روی هم رفته اندیشه‌ی سلف صالح را درباره‌ی برداشتی که از این مسأله پیش از آنکه احکام توسط فقیهان متأخّر، شکل پیچیده‌ی فقهی به خود بگیرد داشته‌اند تأکید و یاری می‌کند. نحوه‌ی رفتار آن اسلاف - رضوانُ‌الله عَلَیهِمْ‌- از نشاط و شور بیشتری برخوردار بوده است‌، و از بحثهای فقهی به روح ا‌ین دین نزدیکتر بوده است‌. به گونه‌ای‌ که زندگی با آن و زیستن در چنان فضایی‌، در دل شور و شوق زنده‌ای نسبت به این عقیده و ویژگیهایش پدیدار می‌‌سازد:

١ - از جابر رَضیِ الله عَنهُ روایت شده است که‌‌ گفته است‌: رسول خدا (ص) در سال فتح در ماه رمضان به سوی مکّه حرکت کرد، و او و مردمان تابه (کراع الغمیم‌) رسیدند روزه بودند. سپس لیوانی آب خواست و آن را بلندکرد تا مردمان آن را دیدند، آ‌نگاه آب را نوشید. مدّتی بعد از آن بدو عرض شد که ‌برخی از مردم روزه‌اند. فرمود: أُولَئِکَ الْعُصَاةُ أُولَئِکَ الْعُصَاة آنان سرکشانند، آنان سرکشانند. (‌مسلم و ترمذی آن را روایت نموده‌اند)‌.

٢ - از انس رضی الله عنهُ روایت شده است‌ که‌ گفته است‌: با پیغمبر (ص) در سفری بودیم.
بعضی از ما روزه‌دار بودند و برخی روزه‌دار نبودند. در روز گرمی در جائی فرود آمدیم‌.
کسانی‌ که از همه بیشتر از سایه خوردا‌ر بودند، آنانی بودند که جامه‌ای با خود داشتند، و برخی نیز دست خود را همچون سایه‌بانی بالای سرشان می‌گرفتند تا از گزند آفتاب در امان مانند. روزه‌داران از پای افتادند و آنانی که روزه‌دار نبودند بر جای ماندند. پس چادرهائی بپا کردند و سواران را آب دادند. سپس پیغمبر (ص) فرمود:
ذَهَبَ الْمُفْطِرُونَ الْیَوْمَ بِالأَجْر

روزه خورندگان امروز اجر را بردند. (‌شیخین و نسائی آن را روایت نموده‌اند)‌.

٣ - از جابر رضی الله عنهُ روایت شده است‌ که‌ گفته است‌: پیغمبر (ص) در سفری بود. مردی را دید که مردمان پیرامون او گرد آمده‌اند، و سایه‌بانی برای او ساخته شده است‌. رسول خدا (ص) فرمود: «لَیسَ مِنَ الْبِرِّ الصُّوْمُ فی السَّفَرِ؛ روزه داری در سفر نیک نیست‌.»

(‌مالک و شیخین و ابوداود و نسائی آن را روایت نموده‌اند)‌.

4- از عمرو پسر امیه ضمری رضی الله عنهُ روایت است‌ که گفته است‌: از سفری به پیش رسول خدا (ص) ‌برگشتم‌. پس فرمود: ای ابوامیّه‌، منتظر غذا میمانیم‌. گفتم‌: ای رسول خدا من روزه‌ام‌. گفت‌: در این صورت درباره‌ی مسافرت تو را با خبر کنم‌: «إنَّ اللهَ تعالى وَضَعَ عَنْهُ الصِّیامَ وَنِصْفَ الصَّلاةِ) خدا از مسافر روزه و نصف نماز را ساقط کرده است‌.» (‌نسائی آن را روایت کرده است‌)‌.

5- از مردی از فرزندان عبدا‌لله پسر کعب پسر مالک به نام انس ابن مالک روایت است‌ که‌ گفته است‌: رسول خدا (ص) فرموده است‌: «إِنَّ اللَّهَ تَعَالَى وضعَ شَطْرَ الصلاةِ عن المسافرِ، ورخَّصَ له الإفطار وأرخص فیه للمرضِع والحُبْلَى إِذا خافتا على وَلَدیهما» خد‌اوند بزرگوار نیمی از نماز را از مسافر ساقط کرده است و بدو اجازه داده است که افطار کند، و اجازه داده است که زن شیرده و زن آبستن اگر بر فرزند خود بیمناک باشند، روزه را بخورند. (‌اصحاب سنن آن را روایت نموده‌اند)‌.

٦ - از عائشه - رَضِیَ الله‌‌عَنْها -‌روایت است‌ که‌ گفته است‌: حمزه پسر عمرو اسلمی رَضِیَ الله عنهُ از رسول خدا (ص) درباره‌ی روزه در حال سفر سؤال کرد. (‌این شخص خود بسیار روزه می‌گرنت‌)‌. فرمود: «إِنْ شِئْتَ فَصُمْ وَإِنْ شِئْتَ فَأَفْطِرْ؛ اگر خواستی روزه را می‏گیری، و اگر خواستی روزه را می‌خوری‌.»

(‌مالک و شیخین و ابوداود و ترمذی و نسائی‌، آن را روایت نموده‌اند)‌.

در روایت دیگری آمده است که او برای روزه‌ گرفتن زرنگ بود.

7- از انس رَضِی الله عنهُ روایت است‌ که ‌گفته است‌: با پیغمبر (ص) بودیم. برخی از ما روزه‌دار بودند و برخی روزه‌دار نبودند. نه روزه‌دار بر کسی رخنه می‌گرفت که روزه‌دار نبود، و نه کسی که روزه‌دار نبود، روزه‌دار را سرزنش می‌کرد. (‌مالک و شیخین و ابوداود آن را روایت نموده‌اند)‌.

٨ - از ابودرداء رَضی الله عنهُ روایت است‌ که‌ گفته است با رسول خدا صلّی الله علیه وعلی آْله وسلّم در رمضان به هنگام گرمای سختی‌، به مسافرت رفتیم‌. هوا تا آن اندازه‌ گرم بود که برخی از شدّت ‌گرما دستشان را بالای سرشان می‌گذاشتند. روزه‌‌داری غیر از پیغمبر (ص) و ابن رواحه رضی الله عنهُ در میان ما نبود. (‌شیخین و ابوداود آن را روایت کرده‌اند)‌.

٩ - از محمد پسر کعب روایت است‌ که ‌گفته است‌: در رمضان پیش انس پسر مالک رَضی الله عنهُ رفتم، و او آماده‌ی سفر بود، و وسیله‌ی سواری او زین شده بود، و او لباس سفر به تن‌ کرده بود. خوراک خواست و از آن خورد. پس بدو گفتم‌: آیا سنّت است‌؟ ‌گفت‌: بلی. سپس سوار شد. (‌ترمذی آن را روایت نموده است‌)‌.

١٠ - از عبید پسر جبیر روایت است‌ که‌ گفته است‌: من با ابوبصره‌ی غفاری از اصحاب رسول خدا (ص) در ماه رمضان در یک ‌کشتی فسطاطی بودم. همین که‌ کشتی راه افتاد، غذایش را پیش ‌کشید و گفت‌: بیا پیش. گفتم‌: مگر خانه‌ها را نمی‌بینی‌؟ گفت‌: آیا از سنّت رسول خدا (ص) ‌روگردانی‌؟ پس او خورد و من هم خوردم‌. (‌ابوداود آن را روایت نموده است‌)‌.

١١ - از منصو‌ر کلبی روایت است‌ که‌: دحیه پسر خلیفه رضی الله عنهُ از روستائی از روستاهای دمشق در ماه رمضان بیرون رفت که‌ فاصله‌ی آن به اندازه‌ی فاصله‌ی روستای عقبه تا فسطاط می‌شد، که‌ مسافت آن سه میل (‌= یک فرسخ‌) است‌. پس او افطار کرد و مردمان زیادی با او افطار نمودند. بعضی هم نپسندیدند که افطار کنند. وقتی که‌ به روستای خود برگشت گفت‌: به خدا سوگند، امروزکاری را مشاهده‌ کردم که‌ فکر نمی‌کردم آن را بینم.
مردمانی از رهنمود رسول خدا (ص) و اصحاب او روگردان شده‌اند. پروردگارا مرا بمیران و به سوی خود برگردان!

(‌ابوداود آن را روایت نموده است‌)‌.

همه‌ی این احادیث‌، بخشایشگر‌انه و ساده به پذیرش رخصت افطار در سفر اشاره می‌نمایند، و تمسک بدان را برتر و نیکوتر می‌دانند. در این باره وقوع مشقّت و بودن رنج را نیز شرط افطار و استفاده‌ی از رخصت بشمار نمی‌آورند چنانکه دو حدیث آخر خصوصاً بدین امر اشاره می‌نمایند. اگر هم حدیث هشتم اشاره دارد به اینکه تنها رسول خدا (ص) ‌و عبدالله پسر رواحه با وجود مشقّت روزه می‌گیرند، او ویژگیهائی در عبادت داشت که‌ اصحابش از آن معاف بردند. از آن جمله‌، دیگران را از روزه‌داری به گونه‌ای که شبانه چیزی خورده نشود و دو و یا چند روز بدون افطار روزه گرفته شود، نهی می‌فرمود، در صورتی‌ که ‌گاهی خود چنین می‌کرد. وقتی که‌ در این باره از او سوال می‌شود، پاسخ می‌فرمایند که‌:

«ِنِّی لَسْتُ مِثْلَکُمْ إِنِّی أَظَلُّ یُطْعِمُنِی رَبِّی وَیَسْقِینِ»

من مانند شما نیستم‌، پروردگارم پیوسته مرا می‌خوراند و می‌نوشاند.

از حدیث اوّل روشن و ثابت است‌ که او افطار فرموده است و درباره‌ی آنان که افطار نکردند گفته است‌: آنان سرکشانند. آنان سرکشانند. این حدیث جزو احادیث متأخّر است و در سال فتح‌ گفته شده است و از دیگر احادیث تازه‌تر است‌، و بر خط سیر گزیده‌، دلالت بیشتری دارد.

تصویری‌ که از مجموع این حالات‌، در ذهن نقش می‌بندد این است‌ که توجّه به حقائق اوضاع و سخن از واقعیات حیات‌، دیدگاه اصلی احادیث رسول خدا (ص) بوده است و خط سیر معینی را طی‌کرده است‌، همانگونه که روال کار در احادیثی که درباره‌ی موضوع واحدی‌ که جنبه‌ی همگانی داشته باشد، به همین منوال است‌، و در آن رهنمودهای ‌گوناگون و روشهای متنوعی را می‌یابیم‌. چه رسول خدا (ص) پرورش می‌داد و در امر تعلیم و تربیت، حالات زنده‌ای را پیش چشم می‌داشت و برای نیل بدان از قالبهای خشک و بی‌جان سود نمی‌جست‌.

خلاصه چیزی که‌ از روزه به هنگام سفر در ذهن جلوه‌گر می‌شود و بر دل می‌نشیند، خوش آیند و پسندیده بودن افطار است بدون آنکه مقیّد به حصول بالفعل رنج و مشقّت باشد... اما راجع به بیماری جز آنچه فقیهان گفته‌اند، چیزی نیافتم‌.
ظاهر امر این است که مطلق بیماری موجب افطار است و هر چیزی که وصف بیماری بر آن ثابت و صادق باشد، ناخوشی بشمار است‌. بدون آنکه نوع و اندازه و ترس از شدّت مرض‌، در مدّ نظر باشد. با تذکّر اینکه در برابر روزه‌ای که‌ به هنگام بیماری یا سفر گر‌فته نمی‌شود، واجب است رو‌زه قضا شود. بدین‌گونه که‌ در برابر هر روز، روزی قضا می‌گردد بدون آنکه - بنا به ارجح اقوال - موالات و پیاپی بودن روزهای روزه‌ی قضا مورد توجه باشد.

هدف از بیان این ‌گفتار و جرّ مقال‌، این نیست که‌ به بحث درباره‌ی اخلافات فقهی فرو شوم‌، بلکه منظو‌ر بیان قاعده‌ای در مورد نگرش و کاوش آداب و مراسم عبادات‌، و ذکر پیوند محکمی است‌ که عبادات در ایجاد نوعی حالت ذهنی و فکری داردکه مطلب اصلی و نتیجه‌ی ‌کلّی آن است‌. چنین حالتی است‌ که رفتار عبادت کننده را استوار می‌دارد، و در تربیت و پرورش دل و ضمیرش‌، و در حسن ادای عبادت و نیکرفتاریش در زندگی‌، همو نخستین تکیه‌گاه است‌... این از سوئی، از سوی دیگر باید محض طاعت و تقوی این را - همانگو‌نه‌ که خدا خواسته است - و چه اموری که‌ مشمول رخصت است‌، ‌کامل و هماهنگ و با اطمینان به خدا و اعتماد به حکمت او، و با احساس تقوی و پرهیزگاری گردن نهاد و اجراء کرد.

اینک برای تکمیل روند گفتار برمی‌گردیم‌:

(وَعَلَى الَّذِینَ یطِیقُونَهُ فِدْیةٌ طَعَامُ مِسْکِینٍ فَمَنْ تَطَوَّعَ خَیرًا فَهُوَ خَیرٌ لَهُ وَأَنْ تَصُومُوا خَیرٌ لَکُمْ إِنْ کُنْتُمْ تَعْلَمُونَ) (١٨٤)

بر کسانی که توانائی انجام آن را ندارند (‌همچون پیران ضعیف و بیماران همیشگی و کارگرانی که سالیانه پیوسته به کارهای سختی مانند استخراج زغال سنگ اشتغال دارند و زندانیان محکوم به اعمال شاقّه‌ای که پپوسته به کار سنگین و طاقت‌فرسا وادار می‌کردند) لازم است کفّاره بدهند، و آن خوراک مسکینی است (‌از خوراک متوسطی که به خانواده‌ی خود می‌خورانید و باید در برابر هر روزی یک خوراک میانه‌ای که بتواند به‌طور معتدل مسکینی را سیر کند بپردازید) و هر که کار خیر را پذیرا شود (‌و بر مقدار فدیه بیفزاید، و یا علاوه از روزه‌ی فرض‌، روزه‌ی سنّت نیز بگیرد) برای او بهتر است‌. و روزه داشتن برای شما خوب است اگر (‌حقایق و نکات عبادات را) بدانید.

فریضه‌ی روزه در اوّل ‌کار برای مسلمانان سنگین و رنج آور بود. روزه در سال دوم هجری‌، اندکی پیش از فریضه‌ی جهاد، واجب شده است - این بود که خداوند اجازه فرمود کسی‌ که با رنج و مشقّت می‌تواند روزه بگیرد از این رخصت استفاده‌ کند و روزه نگیرد - این است مفهوم‌: (یطِیقُونَهُ) چه (اطاقَة)به معنی تحمّل کردن است با بکار بردن نهایت تاب و توان - خداوند چنین رخصتی را عطا فرموده است‌ که عبارت است از افطار با دادن فدیه به فقیری‌... به دنبال آن خدا، ‌کار خیر پذیرا شدن را در نظر همگان بیاراست و به ‌طور کلّی همه را تشویق به خیر و نیکوکاری‌ کرد، چه این خیرخواهی و نیکو‌کاری‌، با خوراک دادن فقراء باشد، یا عشق به نیکی با چیزی جدا از فدیه ارضاء‌ گر‌دد، و یا اینکه بیش از حدّ فدیه داده شود، مثلاً شخص دو نفر یا بیشتر را در برابر هر روز از روزهائی ‌که در رمضان روزه نگرفته است‌، خوراک بدهد: (فَمَنْ تَطَوَّعَ خَیرًا فَهُوَ خَیرٌ لَهُ) هر که کار خیر را پذیرا شود‌، برای او بهتر است‌.

آنگاه مردمان را با وجود بو‌دن مشقّت - در غیر سفر و بدون وجود بیماری - به روزه‌داری تشویق و ترغیب فرمود:

(وَأَنْ تَصُومُوا خَیرٌ لَکُمْ إِنْ کُنْتُمْ تَعْلَمُونَ) (١٨٤)

اگر روزه بگیرید برای شما خوب است‌، اگر بدانید.

چون در این حالت‌، خیر و نیکی در روزه نهفته است‌. از این آیه‌، پرورش اراده‌، و تقویت نیروی تحمّل و شکیبائی‌، و ترجیح عبادت خدا - راحت و آسایش‌، برایمان روشن و پدیدار می‌شو‌د. پیدا است‌ که همه‌ی اینها عنصرهای مطلوب و نیکوئی برای تربیت اسلامی بشمارند. همچنین این آیه بیانگر مزایائی است‌ که روزه از نظر سلامت و تندرستی برای شخص سالم نه بیمار، به همراه دارد، هر چند هم روزه‌دار احساس رنج و زحمت ‌کند و با مشقّت و سختی روزه را به پایان برد. به هر حال‌، این نگرش پیشگفتاری بود برای بیان اینکه روزه مطلقاً واجب است و شخص سالم غیر مسافر نمی‌تواند از رخصت افطار استفاده کند، همانگونه که بعداً نیز می‌آید. چیزی که‌ می‌ماند بحث راجع به پیر مرد کهنسالی است‌ که روزه او را به رنج و زحمت می‌اندازد، و امیدی هم نیست به اینکه وضعی پیش آید که در آن بتواند روزه را قضا کند... امام مالک در این باره روایتی دارد که می‌گوید: چنین شنیده‌ام که‌ انس پسر مالک رضی الله عنهُ پیر شده بود تا بدانجا که نمی‌توانست روزه بگیرد، لذا فدیه می‌داد... ابن عباس‌ گفته است‌: آیه‌ی (یطِیقُونَهُ...) منسوح نیست. بلکه به موجب آن پیرمرد کهنسال و پیرزن‌ کهنسال که نمی‌توانند روزه بگیرند، باید به جای هر روز فقیری را خوراک بدهند... از ابن ابولیلی روایت است‌ که ‌گفته است‌: در رمضان به پیش عطا رفتم‌، دیدم‌ که غذا می‌خورد. اوگفت‌: ابن عباس‌ گفته است‌: این آیه نازل شد و حکم آیه‌ی ییشین را منسوخ کرد مگر حکم شخص‌ کهنسال را، که‌ او می‌تواند در برابر هر روز فقیری را خوراک بدهد و روزه نگیرد. چه حکم نسخ درباره‌ی شخص سالم غیر مسافر با آیه‌ی زیر ثابت و روشن است‌:

(فَمَنْ شَهِدَ مِنْکُمُ الشَّهْرَ فَلْیصُمْهُ)

پس هر که از شما (‌فرا رسیدن‌) این ماه را دریابد، باید که آن را روزه بدارد.

سپس بار دیگر، شخص سالم غیرمسافر به ادای این فریضه تشویق و ترغیب می‌شود و بدو گوشزد می‌گردد که این فریضه‌، روزه‌ی ماه رمضان است‌: ماهی که قرآن در آن نازل شده است - بدین معنی که‌ آغاز نزول قرآن در رمضان بوده است‌، و یا اینکه بیشترین بخشهای آن در ماههای رمضان فرو فرستاده شده است - قرآن هم‌ کتاب جاویدان این ملّت است که‌ آنان را از تاریکیها بیرون آورده است و به سوی نور رهنمون کرده است و ایشان را اینگونه رشد داده و ترس و وحشتشان را به امن و امان بدل نموده و در زمین استقرارشان داده است‌، و بدیشان ارکان و اصول خاصی بخشیده است‌ که با چنگ زدن بدانها بود که برای خو‌د ملّتی شدند گرچه پیش از آن چیزی نبودند. باز هم این ملّت بدون داشتن و تمسّک بدانها ملّتی نخواهد بود و نه در زمین جائی و مقامی خواهند داشت و نه در آسمان یادی و نامی از ایشان خواهد رفت و یاری و مددی بدیشان خواهد شد. کمترین شکر خدای رحمان‌، در برابر اعطاء این نعمت سترگ قرآن‌، پاسخ مثبت دادن به روزه‌ی ماهی است‌ که قرآن در آن فرو فرستاده شده است‌:

(شَهْرُ رَمَضَانَ الَّذِی أُنْزِلَ فِیهِ الْقُرْآنُ هُدًى لِلنَّاسِ وَبَینَاتٍ مِنَ الْهُدَى وَالْفُرْقَانِ . فَمَنْ شَهِدَ مِنْکُمُ الشَّهْرَ فَلْیصُمْهُ، وَمَنْ کَانَ مَرِیضًا أَوْ عَلَى سَفَرٍ فَعِدَّةٌ مِنْ أَیامٍ أُخَرَ)

ماه رمضان ماهی است که قرآن در آن فرو فرستاده شده است‌، تا مردم را راهنمائی کند و نشانه‌ها و آیات روشنی از ارشاد و هدایت باشد و (‌میان حق و باطل‌) جدائی افکند... پس هر که از شما (‌فرا رسیدن‌) این ماه را دریابد، باید که آن را روزه بدارد. و اگر کسی بیمار یا در سفر باشد (‌می‌تواند ار رخصت استفاده کند و روزه ندارد و) چندی از روزهای دیگر را (‌به اندازه‌ی آن روزها روزه بدارد)‌.

این آیه است که‌ بر جای است و رخصت افطار و فدیه را از شخص سالم غیر مسافر باز می‌گیرد و آن را منسوخ می‌نماید، لیکن رخصت افطار فدیه را - چنانکه قبلاً گفتیم - برای پیر مرد و پیر زن‌، محفوظ و مصون می‌دارد:

(فَمَنْ شَهِدَ مِنْکُمُ الشّهْرَ فَلْیصُمْهُ)

پس هر که از شما (‌فرا رسیدن‌) این ماه را دریابد، باید که آن را روزه بدارد.

یعنی هرکه از شما در این ماه حضور به هم رسانید و مسافر نبود. یا هرکه از شما هلال این ماه را دید. کسی که به هر وسیله‌ی دیگری از رؤیت ماه یقین حاصل ‌کند، از لحاظ واجب‌گشتن روزه در روزهای رمضان بر او، همچون‌ کسی محسوب است‌ که خودش ماه را مشاهده کرده باشد.

بر‌ای بار سرم تشویق و تر‌غیب در مورد ادای فریضه‌، به میان می‌‌آید، و رحمت و رأفت خدای رحمان نهان در تکلیف و رخصت بطور یکسان‌، بیان می‌گردد:

(یرِیدُ اللَّهُ بِکُمُ الْیسْرَ وَلا یرِیدُ بِکُمُ الْعُسْرَ )

خداوند آسایش شما را می‌خواهد و خواهان زحمت شما نیست‌.

این آسانی‌، قاعده‌ی بزرگی در همه‌ی تکالیف این دین است‌. چه عقیده‌ی اسلام آسان است و سختی در آن نیست‌. این آیه به دلی که‌ آن را چشیده و فهمیده باشد، الهام می‌کند که در همه‌ی زندگی سادگی و آسانی را پیشه سازد، و نفس مسلمان را در قالب ویژه‌ای از سترگی و وقار قالب ریزی می‌کند که در آن نه از دشواری خبری است و نه از پیچیدگی اثری‌. سترگی و وقاری است‌ که همه‌ی تکالیف و فر‌ائض و همه‌ی ‌کوششها و تلاشهای زندگی مجدّانه‌، با بودن آن انجام می‏‎یابد و گوئی از نظر آرامی و استواری و خشنودی‌، بستر آب روا‌ن است یا خود رویش درخت سر به فلک سایان‌. با حفظ این آرامش و اطمینان‌، پیوسته با رحمت و رأفت خدا آشنا است و همیشه میل او را به آسانگیر‌ی نه سختگیری بر بندگان با ایمانش‌، در پیش دیدگان می‌دارد و بر صفحه‌ی خاطر می‌نگارد.

خداوند روزه را برای مسافر و مریض در روزهای دیگری قرار داده است‌، تا شخص مضطرّ بتواند تعداد روزهای ماه را تکمیل ‌کند و در نتیجه پاداش آنها از دستش نرود:

(وَلِتُکْمِلُوا الْعِدَّةَ )

تا تعداد (‌روزهای رمضان‌) را کامل گردانید...

بنابر‌این‌، روزه نعمتی است‌ که شایان این است در برابر آن خدا را حمد و ثنا و شکر و سپاس‌ گفت‌:

(وَلِتُکَبِّرُوا اللَّهَ عَلَى مَا هَدَاکُمْ وَلَعَلَّکُمْ تَشْکُرُونَ) (١٨٥)

تا خدا را بر اینکه شما را (‌به احکام دین که مایه‌ی سعادت است‌) هدایت کرده است‌، بزرگ دارید و تا اینکه (‌از همه‌ی نعمتهای او سپاسگزاری کنید.

این هدفی است از اهداف فریضه‌... اینکه کسانی که ایمان آورده‌اند به ارزش هدایتی که خدا برایشان سهل و آسان‌ کرده است پی ببرند آنان اثر چنین هدایتی را در درون خویش به هنگام روزه‌داری پیش از هر وقت دیگر‌ی احساس می‌کنند. روزنه‌ی دلهایشان بر روی اندیشه‌ی بزهکاری بسته ا‌ست‌، و همه‌ی اندامهایشان از اقدام به‌گناه دوری ورزیده است‌. آنان هدایت را حس و لمس می‌کنند. پس باید بر این هدایت‌، خدا را بزرگ دارند و حمد و ثنایش را به جای آرند، و او را بر این نعمت‌، شکر و سپاس‌ گویند. و باید با انجام این طاعت و عبادت‌، دلهایشان به سوی او برگردد و خدا جوید و خدا گوید. همانگو‌نه در سرآغاز سخن از روزه بدیشان فرمود:

(لَعَلَّکُمْ تَتَّقُونَ )

باشد که پرهیزگاری کنید و راه تقوی گیرید.

بدینگو‌نه در این تکلیفی‌ که نخست برا‌ی جسمها و نفسها سخت به نظر می‌رسد، منّت خدا پدیدار می‌آید، و هدف تربیتی آن هویدا می‌گردد. و بدین وسیله آن آمادگی که‌ در فراسوی چنین تکلیفی نهفته است آشکار می‌شود و ملّتی بدان مجهّز می‌گردد که پا به عرصه‌ی حیات نهاده است تا نقش عظیمی را که بر عهده دارد اداء نماید، بگونه‌ای که تقوی و پرهیزگاری آن را حراست کند و نگهبانی و دیده‌بانی الهی و حساسیّت وجدان‌، پاسبان آن باشد.

ادامه‌ دارد....